سنسور!

روح "سنسور" دارد!
وقتی بی توجه به هشدار های آن...
از راه خدا دنده عقب می گیری..
منتظر تصادف گناه با خوبی هایت باش..
که این حادثه هم کشته دارد و هم زخمی..
ومقصر تویی...
حق تقدم باوجدان است..
رقیب وعتید کروکی می کشند...

عذاب وجدان!

وخداوند "وجدان" را پیامبری درونی قرار داد..

ومن هرلحظه خاکستر بر سرش می ریزم..

می فرستمش به دل آتش...

و...

قطع نامه!

اتمام بی شهادت
جام زهری است تلخ تر از پذیرش قطع نامه!
کاش می شد از چشیده ها پرسید...

نان ایمان!

آنـان که حسیـن را کشتنـد

ایمان نداشتند..

خـدا می دانـد چه می شـد..

اگـر نـان هم نـداشتنـد!!

شهـرت شهـادت!!

آلبـوم عکس هایش را سوزانـد..

می گفت: از شهـرت بعـد از شهـادت می تـرسـم..!

دست مالی!

آنقـدر دست مالی شده قاب دلش!

که با هیچ دستمالی..

تمیـز نمی شـود..

مثل شیشه این عینک..

تـرس!

می ترسم از خودم...
وقتی که نمی ترسم
از خدا..

پی نوشت :ما مدعیان صف اول بودیم !!! از آخر مجلس شهدا را چیدند ...

تحمـّل!

امـروز من تـورا تحمّـل می کنـم!

فـردا هم تـو...

بالاخـره تمـام می شـود

این دنیـای دو روزه..