تو اختِ شمس الشموسی و دختِ آفتاب!
نوری امّا سایه ی سَری برای تمامِ همسایه ها...
آنجا که ضامن آهو "شاهِ خراسان" است
تو ملیکه ی مُلکِ ایرانی!
من با تو هوای "مدینــه" می کنم...
یک شنبـه ها از حرمـت بوی بقیـــع می آید
ومن اینجـا
به هـوای بقیـع
دسـت بـه پهلو حدیـثِ کساء خوانده ام!
من با زیارت تو به خدیجـه(سلام الله علیها) وفاطمه (سلام الله علیها) سلام کرده ام
که دختر عجیب به مــادر می رود!
من تو را دختر امیر المومنیـن خوانده ام،
ای عقیله موسی بن جعفر و بلا گردانِ بــرادر!
من با تو پدرانـت را صدا زده ام
وبا زائرانت شور محرم گرفتـه ام...
و هر صفر باز هوای سفر به خراسـان به سرم زده است!
تو پنـاهِ هزاران غریبی و اختِ امامِ غریـب!
عشق تو اصلی ترین پیش نیاز برای ورود به حوزه ی علمیّه قم است
واجتهاد رسیدن به خادمی توست!
کامِ سوهـان ها به یُمـن وجودت شیرین است...
من قرار مدار هایم را با تو سر "دربِ ساعت" گذاشته ام!
وحاجاتم را درست زیر ایوان نقره ات گرفته ام.
تولیّتِ آستانه ی تو عشق است وعشق؛
ای "بهجتِ مطهّری" زیرِ سایه ی تو...
کبوتر های حرمت نسبت فامیلی دارند با کبوتر های گنبدِ امام هشتم...
وهمسایگی تو آرزوی تمامِ کبوتر هایی است که
به آرزوی گنبد رضـا (علیه السّلام) نرسیده اند!
من نمکِ گیر آب شورِ حرمت بودم
که مهمان خانه برایم لطف مکرر شد!
در چشمِ من حرمت یکجـا جا نمی شود،
اما کل قلب مرا صحن های حریمت یکجا گرفته...
برای آنها که به پابوسی آمده اند "کفش داری" محلِّ وصال است!
آیینه کاری حرمت تنها آیینه ای است که فقط تو را می بینم، هر بار که صدای شکستنِ دلم را می شنوم...
بوسه های من بر تنِ ضریحت عریضه عاشقی است!
من "بِسم الله و بِالله" اذنِ دخول را با ملائکه گفته ام
وچشم داشته ام که بال فرشته ها را زیر پا لگد مال نکنم!
رو به روی تو
پُـر از بغـض شکستـه ام
رو به روی من
ندبه ها را میخری!
همیشه آخرِ زیارت تو به خدا گفته ام
دستگیری از ناتوانان که کار نیروهای خدماتی حرم است...
من از کریمـــه (سلام الله علیها)بیش از همه توقّع دارم!
بهترین دخترِ عالم و پاک ترین دخترِ شهر!
مادرم سپـرده به من با تــــــو دوست باشم...
بضاعـت مزجـات بود به پاسِ ماه هـا همسایگی...
بانوی مهربانی!
بعد از تحریر دل نوشته هایم
حرم روزی ام شد...
از حرم خواهری
تا حرم برادرش
متشکرم بانوی آفتاب
دلم هوای قم کرده بود
هم قم داد
وهم خراسان....
کریمه یعنی همین!