محسن برای رفتن به بهشت عجله دارد...
انگار از مادر شنیده:
محسن برای رفتن به بهشت عجله دارد...
انگار از مادر شنیده:
می خـواستنـد فـاطمـه را زنـده بـه گـور کننـد...
ایـن بـود شـرط..
عمـل بـه سنـت جـاهـلی...
گفتنـد:پیـامبـر کـه رفـتـ..
عـلـی هـم دیـر یـا زود..
فقط می مـانـد یـک نفـر
فاطمـه...
تـا اسلـام را مقطـوع النسـل کنیـم...
کـه...
أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة ؛
من و علی -ع- دو پدر این امت هستیم ( بحارالأنوار 16 95 باب 6)
وفاطمـه هـم کـه...
حـالا کـه مـادر بـه سـنّ پیـری نـمی رسـد
محسـن در جـوانی شـد
عصـای دست فاطمـه...