گوشـه ی دل ها را
کـه بگـردی ...
تـهِ آرزوی همـه کربلاست!
بهانـه ی قلبـم
کـه می تپـد
جـریـانِ نگـاهِ تـوسـت!
انگار کربـلا را
هم به بهـا می دهنـد
نـه بهـانـه..
وتـو تَنهـا معشوقـی هستـی،
کـه دیگـر عاشقانـت را رَقیـب حسـاب نمی کُنَـم!
مـرا بـا تپـش قلبـم کاری نیسـت
همـه عمـر زنـده به ذکـر یـا حسیـنم
هرچه حواسـم
را جمـع می کـنم
باز پَـرت می شـود در دیـارِ یـار