آسـمـان ببـار...
نفس هـای آخـر محـرم...
خـوب دم می گیِـرم..
شـایـد کـه نبـاشم محـرم 1435..!
آسـمـان ببـار...
نفس هـای آخـر محـرم...
خـوب دم می گیِـرم..
شـایـد کـه نبـاشم محـرم 1435..!
وبـاز هـم منتظـر آمـدن تـو هستیـم نـه خـودمـان..
و کـوفیـان هـم بـه حسیـن گفتند بیـا...
بـرای بـدرقـه کـاروان راهـی کـرب وبـلـایـت دعـای شهـدا کم بـود
کـه بـه شلمچـه آمـدیم..!
از ایـن "شـک هـای همیشـگی"
نمی دانـم نمـاز می خـوانم یـا سجـده سهـو..!
تـازمـانـی کـه "خـودم" در خط "تـو" نیستـم..
گفتم:"موذن"
چـون مـرا بـه "خـدا" می خـوانـد نـه "خودم"
ایـن راز را شهـدا خـوب فهـمیـده بـودنـد..!
هـم لبـاس هـایشـان "خـاکی" بود هـم "خـودشـان"