بهار تمام شد حالا.... نه حالا! ما که بهار نداشتیم! یاس های باغچه مان میل خزان داشتند... امسال وقتی «مادر» مریض است و موقع راه رفتن از دیوار می گیرد،
وقتی از «پدر» هم رو می گیرد، حتی وقتی یواشکی با فضه حرف میزند و یواشکی
تابوت سفارش می دهد، دیگر دل خوشی برای شروع بهار نمی ماند. نه که «مادر» پیر باشد و دیگر وقت رفتنش رسیده باشد... نه! «مادر» خیلی هم جوان است، خیلی. شاید این ها را من هم نفهمم... آجرک الله یا صاحب الزمان دعام کنید دلم بشکنه... اونوقته که خدا.... یاحق
دیروز توی تلوزیون گفتن سبزه هاتون بیرون نندازین ما ازشون برق تولید میکنیم ..اون وقت ...!!!!!
ارسال نظر
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند. اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
نه حالا! ما که بهار نداشتیم! یاس های باغچه مان میل خزان داشتند...
امسال وقتی «مادر» مریض است و موقع راه رفتن از دیوار می گیرد، وقتی از «پدر» هم رو می گیرد، حتی وقتی یواشکی با فضه حرف میزند و یواشکی تابوت سفارش می دهد، دیگر دل خوشی برای شروع بهار نمی ماند. نه که «مادر» پیر باشد و دیگر وقت رفتنش رسیده باشد... نه! «مادر» خیلی هم جوان است، خیلی. شاید این ها را من هم نفهمم...
آجرک الله یا صاحب الزمان
دعام کنید دلم بشکنه... اونوقته که خدا....
یاحق