بهار به نیمه های خرداد که می رسد
پاییز عجیبی را در دلم احساس می کنم...
پاییزی که کوچه باغش از برگ برگ خاطرات قدیمی پر شده است.
نیمه ی خرداد که می شود دلم برای تمام چیزهایی که از دست داده ام تنگ می شود
برای درخت یاسی که در حیاط خانه داشتیم وحالا..
برای سایه ای که دیگر این روها برسرمان نیست!
نیمه ی خرداد برای من که تا آن روز غریب رزو داشتم امام ر از نزدیک ببینم وبر دستانش بوسه بزنم؛
نقطه ی پایان تمامی آرزوهای کودکانه ام بود/.
امام من اما این روز ها حال وهوای دیگری داشت..
ودر انتظار پروزای بود به بلندای آسمان
از افق نیمه ی خرداد...
پاییز عجیبی را در دلم احساس می کنم...
پاییزی که کوچه باغش از برگ برگ خاطرات قدیمی پر شده است.
نیمه ی خرداد که می شود دلم برای تمام چیزهایی که از دست داده ام تنگ می شود
برای درخت یاسی که در حیاط خانه داشتیم وحالا..
برای سایه ای که دیگر این روها برسرمان نیست!
نیمه ی خرداد برای من که تا آن روز غریب رزو داشتم امام ر از نزدیک ببینم وبر دستانش بوسه بزنم؛
نقطه ی پایان تمامی آرزوهای کودکانه ام بود/.
امام من اما این روز ها حال وهوای دیگری داشت..
ودر انتظار پروزای بود به بلندای آسمان
از افق نیمه ی خرداد...
انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم.......