قلب کوچکم دیگر سخت می تپد اندر این سینه ظلمانی و دمی که با فشار دستهای دنیا بر گلویم پایین می رود و برمی آید!!! هنوز من چشم در راهم، هرروز مینشینم پای پنجره کوچک اتاق و از لابلای گلهای یاس توی حیات به قفل در می نگرم که چه موقع می چرخد پدر وارد می شود!! و چه روزهایی می شود روزهای با تو بودن؛ روزهای خوب عاشقی...
+ امشب همه عالم نورباران نور مهدی فاطمه(عج) است؛ دست هایم رو به دریچه های نور ایزدی است و تا سحر می خواهم از خدایم فرجش را بخواهم؛ تو هم بیا و دستم را بگیر!!!
+بما فقیر فقرای زمینی هم گاهی سربزنین؛ حضورشماخوبا تو وبلاگ ادم سیاها باعث دلگرمیه ما زمینی هاست!!!!
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند. اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.