حسیـن پـر از خـدا بـود!
وقتـی بـی سـرش کردنـد همـه جـا عطر خـدا پیچیـد!
بعـدگفتنـد:بـوی خیمـه هـای سـوختـه را بلنـد کنیـد!
تافقط عطـر خـدا نیـایـد!
حسیـن پـر از خـدا بـود!
وقتـی بـی سـرش کردنـد همـه جـا عطر خـدا پیچیـد!
بعـدگفتنـد:بـوی خیمـه هـای سـوختـه را بلنـد کنیـد!
تافقط عطـر خـدا نیـایـد!
حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم: لبیک یاحسین!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم: لبیک یاحسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام از سر یک عشق کاذب به نامحرم فریاد میزنم: لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید:
"مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم....
کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای هم نبود تو از من مظلوم تری..."
به چشمان مهدی خیره می شوم ....
مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...
مهدی تنهاست...حسین تنهاست...
کربلایی دیگر در راه است...!!!!!!!!!؟؟؟
ای خلایق بنویسید به روی کفنم
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
یا علی