.: طلـوع آخـر:.

...طلـوعِ صبحِ شـبِ یلـدای انتـظارم آرزوسـت..
.: طلـوع آخـر:.

بِسْـمِ اللهِ الَّـذِی لا یَنسَـے مـَن ذَکـره...

"جمکــــــران"
خودش را بـرای تـو ساخـت
و مسجـد شد
مـن امـّا نه هنـــــوز!

₪ ₪ ₪ ₪ ₪ ₪ ₪ ₪

تـو بـه آرزوی مـن رسیـدی!
نمی دانـم رسیـده ام به آرزوهـایـت یـا نـه؟
ای شهیـد...


نوشتـــــه هایـم
بغـضِ مکتـوب اسـت...


!کپے نوشتـه ها با ذکر طلـوع آخـر!


تـا قـضـا نشـدم بخـوان مَـرا...🍃

طَـأْطَـأَ کُـلُّ شَـرِیـفٍ لِشَـرَفِـکُـــــــمْ...

سالها گذشته وتقویم ها به سر رسیده است ، 

اما هفته های این سررسید پر است از روزهای عاشقی ...

و تصویر گر زندگی جوانمردانی که سالها ، در سخت ترین روزهای زندگی به ما حیات بخشیدند.

بزرگمردانی که زندگی نزدشان رنگ باخت و به حیات خود رنگ سرخ جاودانگی زدند .

همانها که یک عمر شهادت را زندگی کردند ،

حبیب هایی که بر زمین افتادند تا حرف امامشان زمین نماند.

آنها که در کربلای ایران حاجی شدند

و همانجا آمالشان را تقصیر کردند تا رسیدن به شهادت!

همانها که به عرفات عشق آمدند در فکه؛
آنها که عرفه برایشان یک عمر بود، نه یک روز!
همانها که به مقام (مَن عَرَف رَبّه ) رسیده بودند.
خوبانی که تا پای جان وقوف کردند در خرمشهر
 و مشعر عشقشان شد سرزمینِ نخل های بی سرِ،شلمچه!
آنها که در زمزم اروند دست از "خود" شستند
و در منای طلاییه خود را قربانی کردند.
شیر دلانی که به ندای ابراهیمی پدر امت لبیک جان دادند
و عاشق تر  از اسماعیل به مسلخِ عشق رفتند.
وحالا نقطه ی تلاقی عشق وخون شد24مهر!
همان روز که خونِ لاله های پَرپَر،خرّمشهر را خونین شهر کرد
وسعی ایمان وعشقشان از مسجد جامع تا خیابان 40 متری صفا ومروه شد.
حالا عیدِ قربان بود
و وقتش رسیده بود که بندگان حقیقی خدا سیر الی اللهی شان را جشن بگیرند در لباس سُرخ شهادت!
نوبت روحانی ای بود،که یک عُمر درس عمل خوانده بود در حوزه ی آل الله...
پدری که حالا طفلِ بهانه گیر نبودش 33ساله شده وشمار سالهای آسمانی بودنش از زمینی بودن من بیشتر است.
او که شیخ شریف بود وعمّامه اش برسر،تا زمانی که شهید قنوتی شد
روحانی ای که کارنامه شاگرد اولیش را در آزمون عشق گرفت
و حالا بر پیشانیش با افتخار نوشته شده، اولین شهید روحانی
شهیدی که یک عمر قنوت عشق گرفته بود در لباس نبوی و هم پیمان، با رسول خوبیها که با این لباس خدا و پیامبرش را ملاقات کند
او که حسن وار نه، حسین گونه شهادت را در آغوش گرفت
عبدی که سالها پیشانی ساییده بود بر تربت سیدالشهدا، حالا با گل‌بوسۀ شهادت بر تارکش به دیدار معبود خویش می‌شتافت
مظلوم سربلندی،که هرگاه به یاد هلهلۀ بعثیها بر سر پیکر مبارکش می افتم، روضه های الشّام در وجودم جان می گیرد.
شهیدی که دیروز با حسین (علیه السلام) هم صدا شده بود در عرفه،
امروز کربلایی می شود در عاشورای قربان...





نظرات  (۲)

سلام
 زیباست...

با مطالبی پذیرای اوقات شماییم
 یا علی
سلام، مطلب جالبی بود 
پاسخ:
سلام..
خوش اومدین...
ممنون

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه